سلام دوستان عزیز

پس از سالهادوری از شما همراهان عزیز که باعث دلتنگی من شده بود 

دوباره تصمیم گرفتم پیش شما برگردم

لینک کانال تلگرام خودم رو هم اینجا قرار میدم تا اگر حوصله داشتید سر بزنید

نخستین جشنواره شعر طنز شهروندی  با عنوان  "گوله نمک" فراخوان داد . . .

کمیته فرهنگ شهروندی شهرداری اصفهان برگزار می کند:
نخستین جشنواره شعر طنز شهروندی  با عنوان  "گوله نمک"
شرایط  شرکت در جشنواره:
1-    کلیه آثار باید در قالب کلاسیک ارائه شود و اشعار سپید و نیمایی پذبرفته نخواهد شد. 
2-    جشنواره در دو بخش زیر برگزار می شود:
•    شهر و کالبد شهری: بازیافت و پسماند، ترافیک، عوارض شهرداری، فضای سبز، آثار تاریخی و ...
•    شهر و شهروندان: حسن خلق، مشارکت اجتماعی، حقوق شهروندی و ...
3-    شرکت کنندگان می توانند در هر بخش حداکثر 4 اثر ارائه دهند.
4-    آثار ارسالی نباید قبلا در جشنواره ای برگزیده شده باشد.
5-    تمامی آثار باید در قالب یک فایل ورد با فونت BNazanin 14 به همراه نام و نام خانوادگی،

شهر محل سکونت و شماره تماس به  آدرس رایانامه goollenamak94@gmail.com ارسال شود.
6-    مهلت ارسال آثار تا 5/2/94 بوده و به هیچ عنوان تمدید نخواهد شد.
7-    پس از داوری آثار ، از هر بخش 4 نفر برگزیده شده و در بخش نهایی شرکت داده خواهند شد.
8-    بخش نهایی جشنواره به صورت مسابقه زنده بداهه سرایی در روزهای 16 تا 18 اردیبهشت 94

در شهر اصفهان با اجرا و داوری دست اندر کاران  برنامه تلویزیونی "قندپهلو" برگزار خواهد شد.
9-    جوایز بخش نهایی به صورت زیر است:
•    نفر اول : 1،000،000  تومان
•    نفر دوم: 800،000  تومان
•    نفر سوم: 600،000  تومان
•    نفرچهارم: 400،000  تومان
•    نفرات پنجم تا هشتم: 300،000  تومان
جهت اطلاعات بیشتر به سایت SHAHRVANDI.NET مراجعه و یا با شماره تلفن 031-34484696

  تماس حاصل فرمایید.

منبع : www.festivalnews.ir

ابریست در برم دلگیرو اشکبار 

خون گریه میکند از درد روزگار 

یک شهرِ بی پناه یک آسمان سکوت 

یک ماهِ منتظر درگیرِ انتظار 

بر صخره میزند موجِ غریبه ای 

از وحشت شب و دریای بیقرار

آوای گرگ ها از دور میرسد 

از کوه روبرو سر سخت و باوقار

همراه رفتنم راهی به ناکجا

با کوله بار غم در آخرین قطار

بوق شناوری تسخیر میکند 

این مردِ خسته را در حال انتحار

 در من ترانه ای تکرار میشود 

موسیقیِ پس از پایان انفجار

دنیا دروغ بود اینجا بهشت نیست 

ما گول خورده ایم از داورِ قمار

صفایی

کوچه ی دل نگران :

خسته ام از نفسِ سردِ شما رهگذران   

 مانده ام  زیرِ قدم های غمِ بی خبران

قفسِ تنگِ جهان، ریخته در باور من                       

حسرتِ زندگی و غربتِ بی همسفران

تهِ سیگارِ شما مونسِ من بود و نبود                 

 همدمی مثلِ دلِ غمزدهِ ی دربه دران

کوچه ای در وسط شهرم وامروز مرا                     

می فروشید به اندوخته ی بی هنران

در لگد مالِ شب و روزعیان می دیدم                   

 رخنه ی توطئه در معرکه ی بد نظران

کُنجِ دیوارِ همین کوچه نشستید ولی                  

 دل ندادیـد به تنهاییِ خونین جگران

میروم گرچه از این شهر،ولی میدانید                        

 میروم با دل خونین و سراپا نگران

آخرین حرف من اینست کسی نگذارد                        

 دلِ خود را به سرِ راهِ جهانِ گذران

.........................................

اسدصفایی

منله دانیشدی بیر تَهَر ، گوزلَریوین زبانه سی 

یاندی ایچیمده سئوگیمیز ،قالمادی هئچ نشانه سی

آیریق ایچره بیلمه دیم ، هانچی باخیشلا دولموسان

دویغولو اللرین داها، آیری دی اشیانه سی 

عسگریدیم ساواش چاغی ، بیر ایکی ایل گه لم مَدیم

دولموشودی قولاقلارا ، توپ توفه* یین ترانه سی 

توپراقا قان دوشن زامان ، کیم بئراخیب گه لر آخی

منده واریدی عشق ائله اوردا وطن بهانه سی

نامه لریمده حسرتی کیمسه باخار سا باش تاپار

آز قالا دَرسین* اونلارا ترکشیمین* کمانه سی

 خاطیرلا بیر گون من ائله ال اله وئردین آغلادین

سن قولاقیمدا سویله دین گوزله یه رم فسانه سی 

(صفایی)