دوباره فصل خزان میشود بهار دلم
صدای زخمی شبهاست در کناردلم
همیشه سال جدیدی که میرسد تنهام
نشستنم چه قشنگ است با غبار دلم
خیال میکنم اینجا کنار من هستی
وگوش میدهی آهسته برسه تار دلم
خدا نخواست که عمری کنار هم باشیم
ومن نباشم و باشی تو ماندگاردلم
گلایه ای که ندارم شکایتی هم نیست
چه خوب پرزدی و رفتی از دیار دلم
همین که یاد تودر خلوت خیالم هست
مرا بس است ؛همین؛ جرعه یادگار دلم
چقدر منتظرم عاشقانه روزی را
که شعرها بنویسی سر مزار دلم
91/12/29
صفا