برسرکوی تو هر لحظه خمار آمده ام
بهرافیون نگاه تو نگار آمده ام
همه ی هستی من تکه ای از یک قلب است
با همین داشته از بهر قمار آمده ام
تابگویند که دلباخته شد یوسف شهر
سوی این میکده با زخمه ی تار آمده ام
گرملامت شنوم از نگه مردم چشم
هیچ عجب نیست که با دیده ی زار آمده ام
آشنا نیست دلم با نگه سردکسی
سوی گرمای دل و آتش یار آمده ام
دل درویش به دست است و دودستم سردار
حالیا با دل و دستی سر دار آمده ام
اسد صفا بناب ۱۳۸۲
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: |1382|اسدصفائی|بناب|دلباخته| ,
تاريخ : جمعه 29 مهر 1390
| 13:54 | نویسنده : اسدصفائی ) |